عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد

کیستم ؟
باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی
ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار
، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد
علی‌اصغر داوری

دست از سر ما بردار

دست از سر ما بردار ، کنار تو نمی مونم

یه روز می گفتم عاشقم ، اما دیگه نمی تونم

تقصیر هیچکس دیگه نیست ، قصه ی ما تموم شده

حیف همه خاطره ها ، به پای کی حروم شده

دروغ می گفتی که ، برم از بی کسی دق می کنی

اشکاتو باور ندارم ، بی خودی هق هق می کنی

یادم می افته لحظه ای که دست تو رو شد برام

قسم می خوردی پیش من که جز تو عشقی نمی خوام

دست خودم نیست که دیگه هیچکسی باور ندارم

این چیزا تقصیر توه تلافیشو در می یارم

رخ دلبر

دانی که چرا ز میوها سیب نکوست:

نیمی رخ دلبر است و نیمی رخ دوست

این زردی و سرخی که در او می بینی:

زردیش رخ دلبر است و سرخیش رخ دوست. 

 

نازنینم! نمیدانم تو میدانی؟ دل من در هوای دیدنت بی تاب

گردیده

سراپای وجودم در فراقت آب گردیده ز هجرت دیدگانم همچو

دریایی

ز خون گشته غم و دردم فزون گشته و اکنون در میان بسترم

چون

شمع میسوزم برای دیدن رویت..... دو چشم اشک بارم را به

 روی

ماه میدوزم و با او از غم و درد درون ام راز میگویم .

جز تو ای دور از من از همه بیزارم

لحظه های عاشقی

 تا کی بشینم منتظر تا خبری از تو بیاد

دل دیگه طاقت نداره این انتظارو نمیخواد 

تا کی بگم بمون بمون تو این خیال نا تموم

تا کی باید بهش بگم عمرشو پات کنه حروم 

 تا کی باید گل بچینم بعد اونارو پرپر کنم

تا کی تو این بهت غریت این انتظارو سر کنم 

تا کی باید عاشق باشم عاشق اون نور حضر

 تا کی باید خواب ببینم اما به رویام نرسم

فقط برای تو