عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

بعضی دیگر از رباعیات خیام

برخیز و بیا بتا برای دل ما     حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم     زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

***

چون عهده نمی‌شود کسی فردا را     حالی خوش کن تو این دل شیدا را
می نوش بماهتاب ای ماه که ماه     بسیار بتابد و نیابد ما را

***

قرآن که مهین کلام خوانند آن را     گه گاه نه بر دوام خوانند آن را
بر گرد پیاله آیتی هست مقیم     کاندر همه جا مدام خوانند آن را

***

گر می نخوری طعنه مزن مستانرا     بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری     صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا

***

هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا     چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک     نقاش ازل بهر چه آراست مرا

***

مائیم و می و مطرب و این کنج خراب     جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب     آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

***

آن قصر که جمشید در او جام گرفت     آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر     دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

***

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست     بی باده ارغوان نمیباید زیست
این سبزه که امروز تماشاگه ماست     تا سبزه خاک ما تماشاگه کیست

***

اکنون که گل سعادتت پربار است     دست تو ز جام می چرا بیکار است
می‌خور که زمانه دشمنی غدار است     دریافتن روز چنین دشوار است

***

امروز ترا دسترس فردا نیست     و اندیشه فردات بجز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست     کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

***

ای آمده از عالم روحانی تفت     حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای     خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت

***