عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا کن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
کوشش رود به دریا شدنش می ارزد

کیستم ؟
باز همان آتش سردی که هنوز
حتم دارد که به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی
ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار
، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه که در پیله بماند غزلم
صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد
علی‌اصغر داوری

نظرات 2 + ارسال نظر
سورنا یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 23:35

بر منکرش لعنت
مطمئنا می ارزد

عشق اگر ناز کند خرمن جان میسوزد
.
.
.
.
یار اگر ناز کند هر دو جهان میسوزد

مردمک پنج‌شنبه 16 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 00:54


کسی ما را نمی جوید،
کسی ما را نمی پرسد،
کسی تنها یی ما را نمی گرید،
دلم در حسرت یک دست،
دلم در حسرت یک دوست،
دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده است،
کدامین یار ما را می برد،
تا انتهای باغ بارانی؟

--------------------------------------------------------------------------------

آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم
بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم

سردمهری بین که هر کس بر آتشم آبی نزد
گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم

سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع
لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد