عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

بدون شرح

بگذار که من عاشق و دیوانه بمیرم 


از جام لبت نوشم و مستانه بمیرم 


من عاشق و دل خسته ی آن چشم سیاهم 


ای وای اگر بی تو در این خانه بمیرم 


با یاد تو ای ماه چه شب ها که سحر شد 


از سوز تمنّای تو این دل چو شرر شد 


افسوس که هرگز تو سراغم نگرفتی 


صد حیف که این عمرچه بیهوده هدر شد 


هر شب ز فراقت ره میخانه بگیرم 


شاید که نشان از تو ز پیمانه بگیرم

 

برگرفته از:http://nasimashg.blogfa.com

 
نظرات 1 + ارسال نظر
* دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:30

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست

تو مرا باز رساندی به یقینم کافیست

گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم

گاه گاهی که کنارت بنشینم کافیست

قانعم بیشتر ازاین چه بخواهم از تو

گاهی از دور تو را خواب ببینم کافیست

آسمانی!تو در آن گستره خورشیدی کن

من همین قدر که گرم است زمینم کافیست

من همین قدر که با حال و هوایت گه گاه

برگی از باغچه ی شعر بچینم کافیست

فکر کردن به تو یعنی غزل شور انگیز

که همین شوق مرا خوب ترینم کافیست

محمدعلی بهمنی

فکر کنم شناختمتون......

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد