عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

برف میبارد

 

برف میبارد به روی خارو خاراسنگ

کوهها خاموش دره ها دلتنگ

راهها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگ

برنمیشد گر زبام کلبه ای دودی

یا که سوسوی چراغی گر پیامیمان نمیاورد

رد پاها گر نمیافتاد روی جاده ها لغزان

ما چه میکردیم در کولاک دل آشفته دم سرد

آنک آنک کلبه ای روشن

رویه تپه رو به روی من

در گشودندممهربانیها نمودندم

زو د دانستم که دوراز داستان خشم و برف و سوز

 قصه میگوید برای بچه های خود عمو نوروز

آری آری زندگی زیباست

زندگی آتشگهی دیرین پا بر جاست

گر بیافروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست

نظرات 3 + ارسال نظر
مردمک دوشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1388 ساعت 15:29



"زندگی آتشگهی دیرین پا بر جاست

گر بیافروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست."

کاش هیچگاه در مسیر زندگی گناه خاموشی را گردن نگیریم..

خیام اگر زیاده مستی خوش باش

با ما هر رخی اگر نشستی خوش باش

چون عاقبت کار جهان نیستیست

انگار که نیستی چون هستی خوش باش

صالح جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:13

مرسی با این شعر خاطره ی خوبی داشتم

س یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 20:18

بهبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد