عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

عاشقانه

تواضع نردبان بلندی است

مرگ انسانیت

 

مرگ انسانیت  

از همان روزی که دست حضرت قابیل

گشت آلوده به خون حضرت هابیل

از همان روزی که فرزندان آدم

(صدر پیغام آوران حضرت باری تعالی)

زهر تلخ دشمنی در جانشان جوشید

آدمیت مرده بود

گرچه آدم زنده بود.

از همان روزی که یوسف را برادرها به چاه انداختند

وز همان روزی که با شلاق و خون دیوار چین را ساختند

آدمیت مرده بود.

بعد دنیا هی پر از آدم گشت و این آسیاب

گشت و گشت

قرنها از مرگ آدم هم گذشت

ای دریغ!

آدمیت برنگشت.

صحبت از پژمردن یک برگ نیست

وای! جنگل را بیابان میکنند

دست خون آلود را در پیش چشم خلق پنهان می کنند

هیچ حیوانی به حیوانی نمی دارد روا

آنچه این نامردمان با جان انسان می کنند.

قرن ما

 روزگار مرگ انسانیت است

سینه ی دنیا ز خوبیها تهیست

صحبت از مرگ محبت مرگ عشق

گفت و گو از مرگ انسانیت است

    فریدون مشیری

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد